سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سنگ را بدانجا که از آن آمده باز باید گرداند ، که شر را جز با شر نتوان راند . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 92 تیر 17 , ساعت 12:46 عصر

786

به نام صاحب سلام

دنیا تا کی قرار این جور باشه

دل من از خدا دور باشه

دل من بی قرار عشق یاره

دلم بی هم نفس طاقت نداره

به طاها و به یاسین و به یک برگ

نرسیدم به زندگی،  رسید مرگ 

آه ای خدا چی میشه یک روزی دوباره

من عاشق بشم، دل بی قراره

این قد دیدم به دیوار آگهی هارو

به آن ماشینی که گرفت جون دوستارو

به سوم هفتم و چل و به یک سال

خاک مرده آره سرده، چی بی حال

به قیل و قال مردم کوچه

با این یارانه کوچیک نمی شه

به مرگ ناگهانی جونی

به اشک یتیمان زمونه

اگه خدا تو خونه ها باشه چی می شه

به شوق و شهوت و شهلا و شعله

به دنیامون برسیم، حوری چی میشه

به ماه روزه و رمضون و ریحون

اگه اعمالمون بی ریا باشه چی می شه

به اون شب های قدر آینده

کی زنده باشه کی مرده

اگه روزی من مردمو تو زنده

نریز اشک تمساح به من مرده

به حضرت عزرائیل که می یاد یه روزی

خدا رسد به داد من مرده

به شب اول قبرم می خونی؟ نماز وحشت

خدا رسد به داد من مرده

چه گویم به آن دو ملک، چه گویم

گرچه جوان ناکامم چه گویم

بگویم اشک مادر را در آوردم

دلش را خون کردم و به پدر بد کردم

بگویم چشم برناموس مردم کردم

بگویم غیبت و کفران و شهوت کردم

خدا رسد به داد من مرده

دلم گرفته و دلم گرفته

به یک لحظه خطایی گذشته

به آن شیشه خورده های درونم

به ناز و عشوه و مرگ وجودم

دلم تنگ رفیقانی که رفقند

من بیچاره ماندم بی فرشته

به اشک چشم من در این لحظه

خودم کردم پرونده خوبهامو رشته رشته

اگر روزی خوندی بر قبرم حمد و سوره

بدون در برزخ می کشم عذاب و می خورم غصه

علیرضا عبدی املشی

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ